خلاصه کتاب:
من به معجزه باور ندارم چون دوازده سال از قربانی شدن من گذشته! دوازده سال از زمانی که قلبم دیگه برای کسی نمیزنه! شاید فراموش کرده که یه آدم برای ادامه حیات به عشق نیاز داره! شاید خدا هم منو از یاد برده! من عادت کردم به ندیدن خودم. دوازده ساله که برای آدم های دیگه ای زنده ام. تا قلب کسانی رو نجات بدم که بیشتر از من به زندگی امید دارن! من فقط یه قربانی ام دوازده ساله که قربانی یک عشقم!
خلاصه کتاب:
فیاض مرد خشن و زخمخوردهای که توی نوجونیش توسط یه زنِ زیبا و افسونگر چیزهای کثیفی رو تجربه میکنه که در آینده باعث ایجاد بُعد روانیش میشن و از تمام زنها بیزار میشه، حالا با نزدیک شدنش به دخترِ اون زن سعی داره گذشتهش رو تلافی کنه…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.