دانلود رمان متنفرم از اینکه عاشقتم رئیس از الهه با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
سونیا دو ساله داره برای برد کار میکنه و همهی خانواده و دوستهاش میدونن چقدر از رئیسش متنفره. اون حتی یه سیبل با عکس برد تو خونه داره که هر روز به سمتش دارت پرتاب میکنه. اما خب ورق برمیگرده و یهو میبینی رئیس عوضیت شده ناجی و تو بهش حس داری.
خلاصه رمان متنفرم از اینکه عاشقتم رئیس
“سونیا” هی، امروزهم با من میای؟ نگاهی به دفتر برد .انداختم در طول هفته گذشته، اون با من برای ناهار خوردن اومده بود به اندازه کافی عجیب بود که من به اون مکان هایی رو معرفی می کردم که قبلاً هرگز اونجا نرفته بود، و این من شگفت زده می کرد چون اون با وجود تمام زندگی بزرگسالانه ی خودش در مرکز شهر فقط کار میکرد و هرگز به برخی از بهترین اونها نرفته بود. موقع ناهار اون موضوع قرار عروسی رو رها میکرد. ما بالغ بودیم و بهم امیدواری می داد تا در حال حاضر کنارش بذارم. “امروز نه مشغولم.” لحنش کوتاه بود و نگاهش رو از
کامپیوترش بلند نکرد. آهی کشیدم. درست زمانی که من شروع به دوست داشتن اون کردم میسون برگشته بود و وظیفه برادر زاده گی رو تقسیم می کرد، و برد به حالت معمولی و آزاردهنده ش در محل کار برگشته بود. در حال حاضراون فقط یه مرد گرسنه بود و نیاز به سیرشدن داشت. – غذای همیشگیت رو می گیرم و میارم. برگشتم تا برم که گفت: “ساعت هفت یکی میاد ما رو ببره” _کی؟ “خریدار شخصی من.” در حالی که دستاش به کیبوردش می زدن چشماش رو به چشمای من دوخت. پلک زدم: داره شوخی می کنه؟ سرش رو خم کرد. “خرید کردن با
مسئول خرید شخصی کت و شلوار برای عروسی یادداشت منو روی میزت ندیدی؟” نگاهی به پشت سرم به سمت میزم انداختم و بعد هر دو دستم رو بالا انداختم. _چه یادداشتی؟ ایستاده از کنارم گذشت و مستقیم به سمت میز من رفت. صفحه کلید رو که در اون یه تکه کاغذ کوچک قرار داده شده بود، بلند کرد که بزرگتر از دو اینچ در یک اینچ هم نبود. بسمت من هلش داد، تکه کاغذ کوچکی که بین انگشت اشاره و وسطش بود. هوفی کردم و گرفتمش و با صدای بلند خوندم. -خرید کردن. به اون نگاه کردم. _امشب نمی تونم. -برای هفت بعدظهر رزرو شده…