دانلود رمان رمان فرشته بالدار از مریم چاهی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
عشق اول هر کسی براش مقدسه. مهم نیست یک طرفه باشه یا به یه شکست ختم شده باشه. هرگز فراموش نمیشه و تا ابد مثل خون تو رگای آدم جریان داره. شاید با نفرت تموم بشه اما بازم مقدس میمونه. حال اگر معشوقتم آدم مقدسی باشه و بدونی تو حسرت تو زندگیشو گذرونده درد فراقش هرگز تنهات نمیذاره. عشق ابدی من کسی بود که با خبر مرگش این شعله سوزانو به جونم انداخت…
خلاصه رمان فرشته بالدار
مردی که از وقتی یه دختر دبیرستانی بودم مثل یه سایه تعقیبم می کرد. چندین بار شکایتشو به پلیس کرده بودم. نمی فهمیدم چرا اینکارو می کنه و قصدش
چیه؟ گاهی منو تا سرحد مرگ می ترسوند. گاهی بهم امنیت می داد. پر از سوال و رمز و راز بود. هیچوقت بهم انقدر نزدیک نشده بود که بتونم صورتشو ببینم یا
باهاش حرف بزنم. هروقت پشت سرمو نگاه می کردم حضورشو حس می کردم. بچه تر که بودم فکر می کردم یکی از پسراییه که جلوی در دبیرستانمون برای
زدن مخ یکی از همکلاسیام جولون میده و احتمالا چشمش منو گرفته.
از دوستام می شنیدم که می گفتن خوشگله، خوش تیپه خیلی خوبه اما من هیچوقت موفق نشدم صورتشو ببینم. بعدها فهمیدم فقط جلوی مدرسه نیست. هرجا می رفتم بود. یادمه یه شب مثل دیوونه ها رفتم تو کوچه تا تونستم داد کشیدم بهش فحش دادم. نمیدونم شنید یا فرار کرده بود؟ اونشب همه خونه عمه فریده جمع بودن درباره نامزدی زورکی منو پسر آشغالش آرش حرف بزنن. دختر خالم سپیده صدام کرد گفت بیا ببین آقای زورو زیر بارون وایستاده داره خونه ما رو نگاه میکنه.
بهش می گفتیم زورو. دلیلشم این بود که همیشه صورتشو می پوشوند. اون شب پنهان نشد. از پنجره دیدمش که تو تاریکی زیر بارون وایستاده و داره به پنجره های روشن خونه نگاه می کنه. انقدری تا ریک بود که نتونم چهرشو ببینم. شب بدی برام بود. خیلی عصبی بودم. می خواستن بخاطر منافع شرکت و بدهی نامعلومی که نمیدونم از کجا پیدا شده بود مجبورم کنن با پسرعمه عوضیم نامزد بشم. از خودش و ننش متنفر بودم. اما من دختری نبودم رو حرف اعضای خانوادم چیزی بگم…