دانلود رمان التیام از ریحانه کیامری با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
اسمش دریاست… مثل اسمش پاک و زلال و عاشق… ولی عاشق یه آدم اشتباه… یه عشق اشتباه زندگیشو تباه میکنه. با دسیسهی مادرشوهرش از هم جدا میشن و کارش به روانشناس و دکتر میافته… ولی کوروش حامیش میشه، پسرعمویی که از بچگی عاشقش بوده و حالا با جدا شدن دریا از البرز، فرصت پیدا میکنه مرحم بذاره روی زخمهای دریا… آروم میکنه دریای طوفانی رو با معجزهی یه عشق ناب…
خلاصه رمان التیام
دریا با استرس جلوی در خانه ی پدریاش ایستاده و دستش نمی رفت تا زنگ را بفشارد… دلش آشوب بود… به هیچ عنوان نمی خواست که باعث آزار خانواده اش شود… ولی بدون اینکه بخواهد این اتفاق افتاده بود. از طرفی خوشحال بود که شاهدی برای اثبات بی گناهی اش پیدا شده و از طرف دیگر غمگین بود که پدر، مادر و برادرش اینطور در هم شکسته بودند… داراب شیشه را پایین داد و صدا بلند کرد: _استخاره میکنی دریا؟ یا منتظری من بیام زنگو بزنم؟ دریا به پشت سر چرخید و فقط دستش را به نشانه ی روال بودن اوضاع بلند کرد. به محض اینکه زنگ را زد، داراب هم پا روی پدال گاز فشرد و به
سرعت دور شد. بلافاصله صدای پدرش به گوش رسید. _کیه؟ می خواست قوی و خوب به نظر بیاید اما صدایش از لا به لای تارهای صوتی اش که عبور می کرد لرزید و همان گونه بیرون آمد. _مـ… منم بابا… دریام… در باز شد و پدرش گفت: _بیا تو بابا جان… بیا جگرگوشه… تکه کلام پدرش بود… جگرگوشه… همیشه او جگرگوشه اش بود و داراب پاره ی تنش… معلم بازنشسته ادبیات و مردی آرام، هرگز کسی عصبانیت و بدخلقی اش را ندیده بود. دریا وارد حیاط کوچک خانه شان شد. از کنار باغچه ی نقلی مادرش که پر بود از سبزی های تازه و یک بوته گل محمدی عبور کرد. عطر گل های محمدی را به سینه
فرو برد و سرشار شد از حس آرامش.وارد خانه که شد، پدرش به استقبالش آمد. _خوش اومدی جگرگوشه… تا چشمش به چهره ی خسته و پشت خمیده ی پدرش افتاد، نتوانست خود را کنترل کند و خود را در آغوشش انداخت. پدرش میان حصار دستانش سفت در بغل گرفتش و دست نوازش بر سرش کشید. _گریه کن بابا... گریه کن جگر گوشه… الان هر چقدر میخوای گریه کن ولی بعدش دیگه حق نداری بشکنی… من دخترمو محکمتر از این حرفا بار آوردم. دریای من با یه موجش میتونه هر مشکلی رو غرق کنه و از پا دربیاره ولی بعد خودش در آرامش باشه.گویی نیاز داشت همین حرف ها را بشنود…