خلاصه کتاب:
شیما دختری آروم و مهربونه که در نوجوانی به نامزدی پسرعمه اش سجاد در اومده، درست توی یه مهمونی عجیب و غریب که با سجاد همراه میشه، با دوستای نزدیک سجاد هم آشنا میشه. بین اونا با سامیار ملاقات می کنه، پسری که زیاده از حد رُک و پرروئه و زبون تندی داره و باعث میشه شیما ناخواسته وارد دنیای مرموزش بشه بدون اینکه بفهمه سامی چه جور آدمیه و شغلش چیه…
خلاصه کتاب:
دختری ساده که عاشق پسرخاله اش میشه اما به اینکه این عشق است یا علاقه ای ساده شک دارد و کاری هم برای اثباتش نمی کند و تو دلش این حس رو نگه میداره تا اینکه…. آیا تبدیل به عشقی آتشین میشه یا حسی زودگذر….؟
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.