دانلود رمان شروع دیوانگی از مریم پیروند با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
شیما دختری آروم و مهربونه که در نوجوانی به نامزدی پسرعمه اش سجاد در اومده، درست توی یه مهمونی عجیب و غریب که با سجاد همراه میشه، با دوستای نزدیک سجاد هم آشنا میشه. بین اونا با سامیار ملاقات می کنه، پسری که زیاده از حد رُک و پرروئه و زبون تندی داره و باعث میشه شیما ناخواسته وارد دنیای مرموزش بشه بدون اینکه بفهمه سامی چه جور آدمیه و شغلش چیه…
خلاصه رمان شروع دیوانگی
از ماشین پیاده شدم. هوای تیرماه بشدت گرم بود. نگاهم رفت به باغ بزرگی که اطرافم رو پوشیده و از لابه لاش صدای آهنگ و سور و سات جیغ و شادی همه جارو فرا گرفته بود. سجاد با ادای قر و رقص ریزی که بخاطر شنیدن آهنگ بهش دست داده بود از ماشین پیاده شد. از همین حالا کرم های درونش رو شکوفا کرد. -ببین چه جایی آوردمت دخی، الان کف میکنی. -مطمئن نیستم. تمسخرآمیز نگاهم کرد و گفت: -قول دادی، قولت یادت نره. آهی کشیدم و گفتم:
-فقط خدا کنه اونقدر مسخره نباشن که از قولم پشیمون بشم. چشمم به استخر بزرگ توی باغ افتاد و هزار فکر توی سرم نشست. اولین بار بود همچین جایی میومدم ولی اونقدری به سجاد اعتماد داشتم که چشم بسته پیشنهادش رو قبول کردم. اما چشم غره ای به نیش بازش رفتم و گفتم: دیسکو، پول پارتی، شیطان پرستای عجیب غریب، دیگه چی ؟ واقعا دوستات همچین آدمایین؟ کلافه گفت: -آه، قرار شد بحث نکنیا. اگه پشیمون شدی برگردیم. سرم رو با تاسف تکون دادم :
– بابام بفهمه از وسط دو شقه ت میکنه. خندید و جلو اومد و آرنج دستش رو مقابلم گرفت و گفت: -اولا این به بزم دوستانه ست، دور هم جمع شدیم خوش بگذرونیم، دوما رفتیم داخل مثل خنگا رفتار نکنی چرت و پرت بگی فکر کنن از پشت کوه اومدی یا قپونی اومده تو بساطشون. همیشه همین بود رک گو و بی پروا. با حرص به ضربه ی ریز زدم به سرش. -تو حواست به خودت باشه اونجا خودتو گم نکنی تریپ دیگه ای برداری. با هم رفتیم سمت در چوبی که قسمت ورودی بود…