دانلود رمان باهور از ملیکا شاهوردی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
جانان برای تکمیل کردن هزینه دیه و نجات برادرش از اعدام، مجبور به قبول کردن پیشنهاد کاری طوفان میشود. رابطه عاشقانه و پرکششی را با رئیس شرکتش آغاز میکند، اما همه چیز زمانی شروع میشود که طوفان غیبش میزند و بعد از ۲ ماه، درست زمانی که جانان باردار است به خواستگاری خواهر جانان می آید و …
خلاصه رمان باهور
“جانان”با استرس نشستم رو تخت. زانوهام دیگه توان سرپا وایسادن نداشتن. نفس عمیقی کشیدم. کمرم داشت میشکست زیر بار این مشکلات. دیگه تحمل نداشتم، دیگه توانشو نداشتم. بغض کردم حالا بعد از این چی میشد؟ یعنی به همین راحتی خانوادم رو از دست دادم و تنها شدم؟ صورتم رو لمس کردم. هنوزم جای سیلیش میسوخت. یعنی به همین راحتی از چشمشون افتادم و تبدیل شدم به یه دختر فاسد؟ اشک هام قطره قطره چکید. کاش میشد برگشت به عقب شاید اون موقع میتونستم اشتباهاتمو درست کنم. شاید میتونستم پا به اون
شرکت لعنتی نزارم. کاش میتونستم به اون مهمونی نرم… کاش کاش و هزاران هزار کاش که تو ذهنم میچرخید و غصم رو دوچندان میکرد. خودم رو جمع کردم. حرفاش دونه دونه تو گوشم میپیچید و حال بدم رو بدتر می کرد. به سقف نگاه کردم. از این به بعد چی میشد؟ منو به چه چشمی نگاه میکردن؟ صدای در باعث شد از افکارم پرت شم بیرون. بی حس به روبه روم نگاه کردم. مامان باچهره آشفته اومد داخل. چونم از شدت بغض لرزید: جانان؟ چشم هامو بستم و منتظر حرفای تلخ و تهمت هاش شدم. صدای قدم هاش به گوشم رسید و بعد دست پر
مهرش که صورتم رو نوازش کرد. با مکث چشم هامو باز کردم. -مامان؟ اشک هاش قطره قطره چکید. -چرا نگفتی بهم واقعیت رو؟ چرا دیشب به من زنگ نزدی جانان؟ باید از زبون یه غریبه بشنوم تصادف کردی؟ میدونی دیشب چی به سرم اومد وقتی دیدم خونه نگار نیستی؟ مردمو زنده شدم… بهت زده نگاهش کردم. از چی حرف میزد؟ کدوم تصادف؟ سمت چپ صورتم درست جایی که سیلی زده بود رو لمس کرد. -کاش دستم میشکست و روت بلند نمیشد. هق زد: اگه اتفاقی واست میافتاد چی؟ من… من چیکار میکردم اون موقع؟ بی اختیار پوزخندی گوشه لبم نشست …