دانلود رمان پیوند ذهنی (جلد اول) از پرستو_س با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دختری به اسم «هانیه» که همیشه توی زندگی حس کرده گم شده و به جایی که هست تعلق نداره. تا اینکه یه شب مردی که همیشه تو خواب میدید رو توی واقعیت میبینه و کل زندگیش تغییر میکنه. هانی بین دو دنیای جدید و دو تا مثلث عشقی قرار گرفته و باید این وسط با نیروهای جدیدش کنار بیاد و برای نجات جون خودش و عزیزانش تلاش کنه اما…
خلاصه رمان پیوند ذهنی
هانیه ::::::: وقتی بیدار شدم اتاق خالی بود. یاد اتفاقات شب قبل افتادم. هنوز باورش سخته. خدایا ….یادداشت، رین. بی اختیار فکر دیدن دوباره کنارم را دید.” وسایلت رو صندلیه . برای ساعت ۱۰ آماده باش” رین لبخند آورد رو لبم. رفت سمت وسایلم. با خودم گفتم “دیروز انقدر عرق کردم باید حتما دوش بگیرم”. لباس و وسیله حمام را برداشتم . از اتاق رفتم بیرون. به دو طرف راهرو نگاه کردم. ۴ صبح بود. اما هیچ کس بیرون نبود. یاد حرف رین افتادم. کنجکاو بودم طبقه بالا را ببینم. رفت سمت پله های مارپیچ وسط راهرو و وارد طبقه سوم شدم. بی هوا گفتم “اوه خدایا…. ”
همون نشیمن که با رین تله پورت شده بودیم. سقف شیب دار که به زمین میرسید. یه آشپزخونه اوپن متوسط و اوه…رین… تو یه اتاق خواب بزرگ وسط یه تخت دو نفره فقط با یه شلوارک خوابیده بود. رفتم سمتش. میتونستم همین الان برم تو پیشش… چی داری میگی هانی دیوونه شدی!!!! به خودم اومد. برا حمام اومدی این فکرارو بزار کنار… به اطراف نگاه کردم. در سرویس بهداشتی را دید. هانی اینجا حتما رین را بیدار میکنی آیکیو. رفت سمت اتاق خواب های سمت مخالف تا صدای آب به رین نرسه. اما اولی سرویس بهداشتی نداشت. اتاق خواب دوم را چک کردم. یه حمام و توالت متوسط.
سریع زیر دوش رفتم. آب خیلی گرم نبود اما مهم نبود کارم را تموم کردم . لباسم را پوشیدم و شروع کردم به شونه کردن موهام. به هم گره خورده بودن و با حرص بهشون گفتم ” اوف، باز عرق کردم از دست شما، بخواین اینجوری گره بخورین میرم کوتاهتون می کنم ها ” یهو یخ شدم حس کردم یه نفر پشتم ایستاده صدای رین را شنیدم. “می تونم کمکت کنم تا خسته نشی. نمی خوام کوتاهشون کنی ” دستش را آورد سمت موهام که خیس بود و تا پایین کمرم میرسید. آروم یه طره اش را گرفت دور انگشتش. تازه به خودم اومدم و گفتم “اوه رین ” سعی کردم با حوله مسافرتی خودم را بپوشونم و…