دانلود رمان زوال از مریم پیروند با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
ریحانه دختری که در بند عشق پسر خاله ش اسیر میشه اما با اشتباهی که بهادر مرتکب میشه باعث نفرت و جدایی بینشون میشه که این اشتباه با رقیبی سخت تر اتفاق میفته رقیبی که جزیی از خانواده ریحانه ست و باعث ویرون کردن زندگیش میشه… عشقی ممنوعه بین بهادر و ریحانه، بهادری که بخاطر اشتباهش شوهر خواهر ریحانه میشه اما باز هم از این عشق سوزان و ممنوعه ش دست نمیکشه…
خلاصه رمان زوال
روبروی آینه ایستادم،نگاهم به صورت رنگ پریده و زارم افتاد که طی این مدت جز خونو دل کشیدن چیزی عایدم نشد. عصر روز جمعه بود ودل من تنگ تر از همیشه… آه عمیقی کشیدم، ریحانه ی بدبخت دیدی آخرش باختی اون همه استرس داشتن الکی نبود، بیچاره شدی، حالا مرگ آرزوهاتو ببین، خوب ببین تو همون دختر معروف حاج پرویزی که دور و اطرافیانتو آدم حساب نمیکردی اما حالا در نبود یک نفر تمام زندگیت ویرونه شده… بغض به گلوم چنگ زد،دارم از نبودش دق میکنم.
چه جوری تونسته این همه تو قلبم جاکنه که الان بدون اون نتونم یه لحظه دووم بیارم … آخ دستمو رو قلبم گذاشتم، حس میکنم تو این چند روز تیکه تیکه شده، که با تیکه های شکسته ش داره گوشت و تنمو سوراخ میکنه چون هر چه قدر فریاد میزنه دادرسی نداره… دقیق تر به آینه نگاه کردم، چشمای مشکیم حتی بی فروغ تر از زمانی بودن که بدن بابای خدا بیامرزمو جلوی چشمام توقبر گذاشتن… حس میکنم تو این روزا ۲۰ سال پیرترشدم ، و هرروز که میگذره دارم سریعتر رو به زوال و نابودی میرم…