دانلود رمان عشق شکلاتی از یلدای نیمه شب با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دختری شر و شیطون که به خاطر ماموریت پدرش به خونه دوست پدرش میره و مجبور میشه نقش معشوقه پسر شیطون و مغرور خانواده اونهارو بازی کنه و در این بین اتفاقات جالبی میفته که خوندنش خالی از لطف نیست…
خلاصه رمان عشق شکلاتی
جیییییغ! یا خداا چیشد! با جیغ عسل از خواب پریدم سریع دوبدم بیرون ببینم چیشده انقدر ترسیدم ک نفهمیدم چجوری رسیدم پایین فقط چندبار نزدیک بود تو راه جوون مرگ شم جون شما چندبارم از راعیل و دیدم داره بهم اشاره میکنه و میگه ـ بیا دیگه تاکسی جهنم منتظرته منم هی در میرفتم دویدم تو سالن که دیدم عسل پای tv و داره تخمه میشکنه و فوتبال میبینه. باحرص رفتم جلو یکی محکم زدم تو ملاجش که سیاهرگ سمت چپ گردنش پاره شد. برگشت سمتمو گفت – اخخخ چته وحشی. من – توچته سرصبحی خونه رو گذاشتی رو سرت مرض داریییییی؟ عسل کلشو مالید و گفت:
– اره میخوای به توام بدم ؟ من – بیمزه. عسل: هرهرهر خوشبحال تو بامزه. من – عسل داری کفریم میکنیااا. عسل – حقتهههه.. کفرم دراومد و همچی محکم زد تو پاش که چلاغ شد و یه راست رفت اون دنیا. من – اینم تلافی غلطایه دیروز و امروزت که البته کمشه. صدای جیغ و دادش میومد دویدم بالا یه دوش گرفتم ک بوی بیمارستان و این حرفا بره سرم بهتر شده بود یه شلوار تنگ مشکی .. لباس استین بلند صورتی .. شال مشکی و صندلایه صورتی برق لب و حملههه ب پایین پریدم تو اشپزخونه که قیافم به طور طبیعی یه شکلی شد. طبق معمول کی چارچنگولی چسبیده بود به میز؟ واای خیلی
گشنمه حالا میفهمم گرسنگان سومالی چی میکشن…. نشستم سر میزو شروع کردم ب خوردن حدودا بعد ۱۶ مین صبحونه تمومید. عسل باچشمای درشت نگام کرد – عههه الی تو کی اومدی ؟؟ یه نگاه عاقل اندر سفیهانه بهش انداختم که یعنی من به این گندگی رو ندیدی. خودش فهمید چی گفته. سریع گفت – چیه خو… حواسم نبود. من – میدونم. بعد از تشکر از مریم رفتم جلوی tv فیلم دیدن عسل اومد بالا سرم حاضر و آماده. من – کجا به سلامتی؟ عسل: میرم خرید… یکم خرت و پرت میخوام برا شمال… میای؟ یه نگاه به ساعت انداختم و گفتم ـ نچ حال ندارم شالشو کشید جلو گفت – اوکی پس من رفتم…