دانلود رمان ژیکال از سحر مرادی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
هامین صولت کشتیگیر معروفی که درست چند روز بعد از عقدش با ژیکال تست دوپینگ مسابقاتش مثبت میشه و برای همیشه از صحنهی ورزشملی محروم میشه. مجبور به تصمیم گیریهای بزرگ و سختی برای زندگیش میشه. اما این تنها اول ماجراست و تمام وقایع از طلاق هامین و ژیکال به پنج سال بعد موکول میشه. حالا هامین بعد از پنج سال با عنوان بزرگترین فایتر ایرانی برگشته تا پرده از رازهای مهمی برداره و ژیکال رو به خودش و زندگیش برگردونه. غافل از اینکه ژیکال تصمیمات جدیدی برای زندگیش گرفته و…
خلاصه رمان ژیکال
قلبم دچار بی قراری شده بود و اگر نمی گریختم قبل از آنکه چیزی بگویم قاعده ام را در برابرش باخته بودم. عزمم را جزم کردم… به خود وامانده ام التماس کردم تا کم نیاورم. من تمام این سال ها تمرین کرده بودم اگر روزی جایی اتفاقی دیدمش اوج بی تفاوتی و محکم بودنم را به رخش بکشم. قدم هایم را آنچنان استوار برداشتم که پژواک صدای پاشنه های بلندم برای خودم هم ناآشنا بود. از کنارش که گذشتم به عمد بازویش را ضربه زدم درست یک قدمی تخت ایستاده بود.
نگاه آسایش و افشین مستاصلانه روی من خیره مانده بود. برای برداشتن کیفم خم نشدم… آسایش را طوری نگاه کردم که بی هیچ اعتراضی کیف را مقابلم گرفت و من به برق اشک میان چشم هایش هیچ اعتنایی نکردم. رفیق های بی معرفتم با من چه کرده بودند؟ هیچ تعللی برای گفتن حرف هایم نداشتم… باید سنگینی اش را روی زمین نم دار زیر پاهایم خالی می کردم و می رفتم. مثل همان روزی که جلوی در محضرخانه زمین خوردم… زانوام خراشید و وقتی به خانه رسیدم.
تازه متوجه شدم که شلوارم هم پاره شده است… ولی با درد ایستادم… ب ی نفس قدم برداشتم و دستش را از روی بازویم پس زدم… دست مردی را که فقط چند دقیقه از نامحرم شدنش بهم گذشته بود و باز حس گرمای دستش مرا از خودم بی خود می کرد. -شماها باقی مونده ی نحسی روزای گذشته ام بودید… ولی عزیز موندید برام… الان منو کشوندید اینجا… مسبب نحسی اون روزهامم اینجاست… با من چکار کردید خوش انصاف ها؟ اینبار بیشتر به صورت افشین نگاه کردم….