دانلود رمان تکتم ۲۱ تهران از فاخته حسینی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی…هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم، انگشتان کوچکم زنجیر زنگ زده تاب را میچسبد و پاهایم را روی زمین میفشرم. کشان کشان پاهایم را به عقب میبرم، سنگ ریزه های زیر کتونی هایم خش خش میکند. خوب که عقب میروم به ناگه خود را رها میکنم و تاب میخورم، هی تاب میخورم و…
خلاصه رمان تکتم ۲۱ تهران
واحد پدرام کوچک تر از خانه عمو حجت است. یک آپارتمان نقلی دو خوابه. آشپزخانه اش به قدری کوچک است که فقط یک نفر آدم را در خود جا می دهد، در یکی از اتاق هارا می گشاید و چمدانم را کنجی می گذارد. تو فعلا اینجا بمون، تا بعد که یکم خونه رو مرتب کنیم که دو نفرمون توش جا بشیم. خنده ام می گیرد، که به اتاق کناری اشاره کرده و می گوید: اونجا یه سری آت و آشغال جا دادم که باید سر فرصت تمیزش کنم و یه تخت دیگه هم بیارم که اونجا بمونی.
دکمه های مانتویم را باز می کنم، از اتاق بیرون می رود. لباس های بیرونی ام را با یک دست لباس راحتی تعویض می کنم. از اتاق بیرون می روم که پدرام را لمیده روی مبل می بینم. آرنجش را روی چشمانش گذاشته و به نظر می رسد دارد چرت می زند. طفلی حتما حسابی خسته شده، دستم را بر شانه اش می گذارم که جا می خورد. لبخندی به رویش می پاشم و می گویم: اول یه آب بزن دست و صورتت، لباساتم عوض کن بعد بخواب. چهره اش مظلوم می شود…
لب هایش را کج و معوج کرده و می گوید: گشنمه. لبخندم عمق گرفته و می گویم: اگه چیزی تو یخچالت پیدا میشه که غذا درست می کنم. دستش را می برد بین موهایش و درهمشان می کند، خستگی از سر و رویش می بارد. به آشپزخانه می روم، به غیر از تخم مرغ و چند رول پیچ سوسیس چیز دیگری به چشمم نمی آید. باید فردا که از سر تمرین بر می گردم، حتما یک سری خرت و پرت برای خانه بخرم.