دانلود رمان کیش و مات (جلد اول) از یسنا یاسربا فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
این رمان در مورد دختر ساده ایی به اسم شهرویه است که برادرش بعد از خیانتی که نامزدش در حقش میکنه اونو میکشه اما برادر نامزدش دامیار که خان اون روستا است برای اینکه غرور و شخصیت خانوادگی خودشونو حفظ کنه درخواست قصاص برادر شهرویه میده.شهرویه برای نجات جون برادرش تصمیم میگیره خونبس دامیار بشه.مردی خشک و متعصب که هیچ بویی از عشق و احساس نبرده بعد از دست درازی که به شهرویه میکنه اونو هر روز به روش های مختلف شکنجه و آزار میده تا اینکه… جلد دوم نیومده…
خلاصه رمان کیش و مات
-خانم! رضایت پدر بچه برایِ این کار نیازه! نمی خوام بعداً شر بشه. کلافه از حرف هایِ تکراری دکتر، دست هاش رو بینِ دست هام گرفتم و التماس وار گفتم: _خانم تو رو خدا! تو رو خدا کمک کن بهم! من… من این بچه رو نمیخوام… و بعد از مکثِ کوتاهی، خواستم لب باز کنم و دوباره چیزی بگم که با صدایِ داد و بیدادی که از بیرون مطب میومد، ناخود آگاه دست هایِ دکتر رو محکم تر از قبل گرفتم. صداش رو می شناختم! الکی که نبود! چند ماهی رو کنارش زندگی کرده بودم و حتی نوعِ نفس
کشیدنش رو هم از بر بودم.
حالا با شنیدنِ صدایِ بمش که مدام فریاد میزد، زود تر از هر زمانِ دیگه ای شناختمش! در که با شتاب باز شد، هراسون نگاهم رو بهش دوختم که با دیدنِ چشم هایِ قرمزش، آب دهنم رو قورت دادم. زیر لب و با عجز اسمش رو صدا زدم که فقط اخم هاش رو درهم کرد و به طرفم اومد. -اقای محترم چه خبرتونه؟ انگشت اشاره اشَ رو به نشونه ی سکوت رویِ لب هاش گذاشت و رو به دکتر گفت: -ببند دهنت رو! اینجا رو که رو سرت خراب کردم حالیت میشه دیگه هچین گهی نخوری! و بعد از زدنِ حرفش، دستِ لرزون من رو گرفت و کشید.
با شتاب از رویِ تخت پایین افتادم! با هق هق گفتم: _ولم کن! دامیار کاری به کار من نداشته باش. من این بچه رو نمیخوام… بچه ای پدرش تویی رو نمی خوام! می فهمی؟ بدونِ توجه به حضور دکتر و وضعیت اسفناکِ من یقه اَم رو چنگ زد و رو به روم وایساد. -که بچه ی من رو نمی خوای؟ هوم؟ با شجاعتی که از منه ترسو بعید بود گفتم: _اره! نمی خوام! نه بچت رو میخوام نه خودت رو! نگاهش رو، رویِ اجزای صورتم چرخوند و ابرویی بالا انداخت. و بعد بدون حرف دستم رو کشید و بی توجه به تقلا هام از مطب خارجم کرد…