دانلود رمان خانوم باش از ونوس با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
حامی مردی ثروتمند، خشن، قلدر و قدرتمندیه که عاشق خواهر ناتنی خودش، پناه میشه و برای اینکه اونو مال خودش بکنه بهش دست درازی میکنه، پناه قصد داره خودشو از حامی دور کنه و همه چیز رو مخفی کنه، اقدام به ترمیم میکنه ولی به طور اتفاقی متوجه ی باردار شدن ناخواسته اش میشه. وحشت زده دست به سقط میزنه که حامی از وجود بچه اش با خبر میشه و…
خلاصه رمان خانوم باش
دنیای منو حامی از هم فاصله گرفت… مردی که حس می کردم بعد از بابای خدا بیامرزم اول اون پناهمه بعد آقاجون اما نامردی کرد و خواست تا بی عفتم کنه… وای… وای بازم مرور… بازم حس خاطرات.. تموم اون تلنگرها مثل خط قرمزی رو مغزم آژیر خطر میزدن… چرا بازم اجازه دادم بیارتم اینجا وقتی بی رحمانه بهم نامردی کرده؟ نامحسوس و با کمی ترس سعی می کردم دستمو بیرون بکشم اما موفق نبودم چون حامی زود متوجه میشد و در مقابل کارم رفتارش رو به شکل بدتری تغیبر داد، آستین مانتوم رو از روی مچ دستم بالا داد، به ظاهر قصد تلافی
کردن کارمو داشت ولی نگاه خمارش روی پوست سفید دستم چیز دیگه ای می گفت. _نیاز نیست مستقیم بهش بگی نه من نمیخوام ازدواج کنم آهسته آهسته برو جلو و بگو نشستی فکر کردی دو دوتا چهارتاتو کردی دیدی فعلا نمیتونی ازدواج کنی. – میشه دستمو ول کنی؟ چشم های خمارش رو از دستم گرفت و بهم نگاه کرد. اما نوازش دستشو از روی مچ و ساعد دستم قطع نکرد. آتیشی درونم روشن شده بود که با حرارتش داشتم از درون میسوختم ولی چاره ای جز سکوت و سازگاری نداشتم چون از حامی می ترسیدم. واقعا که با تقلا و سرسختیه من از
اینی که هست درنده تر بشه. صورت حامی بی نهاییت جدی شد و با جذابیت و چشم های ریز شده پرسید: _تو دانشگاه با کسی دوستی؟ اصلا متوجه منظورش نشدم فقط سرم رو تکون دادم:- اوهوم. چه سوال مسخره ای !! تو ذهنم در حال تمسخر این سوال بی موقعش بودم که با سوال بعدیش از مفهوم سوال قبلش روشنم کرد: – منظورم اون دوستای خاله زنکت نیستن، دوست پسر که نداشتی احیانا؟ چه عمقی چه سطحی…. وقت برای بحث کردن با این حیوون تخس نداشتم: _نه نداشتم تو که باید بهتر بشناسیم که دختر این غلطا نیستم…