دانلود رمان شور عشق از مریم پیروند با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
بردیا دکتر مغروری که عاشق خواهر ناتنیش میشه اما چون غزل از بچگی پیششون بزرگ شده و بهش داداشی میگه حاج بابا مانع ازدواجشون میشه ولی بردیا یه شب که حاجی خونه نیست قصد داره به غزل دست درازی کنه که حاجی سر میرسه و با دیدن این وضعیت پسرشو از خونه طرد میکنه اما بردیا بعد از ۵ سال قصد داره انتقام این دوری رو از غزل پس بگیره…
خلاصه رمان شور عشق
نمیدونم چه مرگش بود، چی تو سرش داشت جولان می داد اما هر هدفی پشت کارش بوده می خواست با کم کردن سرعت ماشین اون موتور سوارا بهمون نزدیک بشن و با نزدیک شدنشون بردیا لحظه ای سرعتش رو بالا برد و یهو ترمز کرد که هر دو موتور سیکلت به عقب ماشین برخورد کردن و بعد بخاطر افتادن، صدای بلند آخ گفتنشون به گوشمون رسید، بردیا شیشه رو پایین داد و به فحش خیلی خیلی رکیک نثارشون کرد و با عصبانیت بلندی گفت: – از مادر زاییده نشده کسی بخواد دست به ناموس من بزنه من هارتر خودش میشم از وسط میدرمش. دوباره ماشین رو با سرعت از اونجا دور کرد.
انقدر عصبی بود که با این کارش حتی فکر ماشینش رو نکرد،از گفتن اینکه من ناموسشم و جمله ای که بعد از فحش به اون عوضیا داد یه جوری دلم رو از این همه نا آرومی رها کرد، ولی این فقط در حد چند ثانیه بود چون به قدری حالم بد شد که اثرات این حادثه مخرب تر از قبل بدنم رو تحت احاطه خودش در آورد. رسیدیم به جاده اصلی اما هنوز اشک میریختم و هق هقی از روی بیچارگی و ترسم سر میدادم… اگه بردیای کثیف واسه انتقام گرفتنش منو اینجا نمی آورد هیچکدوم از این اتفاقا نمی افتاد… وای وای اصلا تقصیر خودمه من چرا اومدم؟ چرا دوباره بهش اعتماد کردم؟ چرا اصلا جریان رو به
حاج بابا نگفتم که بردیا بهم زنگ زده و میخواد منو ببینه تا باهام حرف بزنه و من میخوام برم به دیدنش، تا اگه بردیا با این دیدارمون خط قرمزی رو رد کرد بلافاصله با حاج بابا طرف بشه؟ دستش پشت کمرم نشست، با اینکه از اون حادثه و جاده نفرت انگیز دور شده بودیم اما بخاطر پیشامد این اتفاق و ترس تلقینیم جیغ زدم و خودم رو به در چسبوندم که گفت: -نترس… نترس تموم شد غزل… میبینی که دیگه کسی نیست که دنبالمون کنه. با هق هق نالیدم: – تو… تو… منو می… میخواستی امشب… امشب بدبخت کنی! اگه اونا با من… با من… اخم شدیدی کرد، اخمش برای حال منو رفتارم نبود…