خلاصه کتاب:
رها مدتی پس از ازدواج با امیرصدرا موحد و چشیدن طعم یک زندگی خوب و راحت، زندگیش اش دچار تلاطم های عجیبی میشود و باید برای حراست و حفاظت از عشق نوپای بین خودش و همسرش تمام تلاشش را بکند، اما آیا موفق میشود و می تواند زندگی اش را حفظ کند؟ باید دید سرنوشت برای هرکدام چه خوابی دیده است.
خلاصه کتاب:
عاشقانه ای ناب میان دختر تُرک و پسر بلوچ…
هیرمان پسر خونسرد و جدی، یه پسر بلوچ که دل میبره از إلای….
إلای دختر مظلوم اما سر زبون داری که برخلاف مخالفت خانواده ها مالکیت هیرمان و قبول میکنه و باهاش به بلوچستان میره و اونجا میفهمه که…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.