خلاصه کتاب:
روایات عشقی ممنوعه در دهه چهل شمسی میان خانزاده سن بالا و کار کشته ای در برابر رعیت کوچولوی خجالتی که فقط به عطر تن اون خو گرفته بود او با سواد و فرنگ رفته در مقابل دختری که پا از روستا فراتر نگذاشته… آروم آروم جلو آمد و تن خسته ام رو به آغوش کشید و من رو با خودش به دنیای از ممنوعه ها برد…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.