خلاصه کتاب:
من دخترک ساده دلی بودم بیگانه با عشق...من محبت را آموخته بودم...من با تو عاشق شدم... باتو پروانگی کردم..من با تو بانو شدم و پر شدم از ظرافت های زنانه... من ناز کردن را با تو آموختم...تو...تویی که مظهر صداقت بودی...تو که لبخند بودی در زندگی خشکی زده ی من...من با تو عاشقی کردم...من کنارت بزرگ شدم و پر و بال گرفتم...با تو همه چیز خوب است...با تو جهنم هم زیباست..کنارت حالم خوب است ...به راستی که چه خوب است عاشقی...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.