خلاصه کتاب:
یک دختر ساده و معمولی به نام (شقایق) که به عنوان منشی استخدام یک شرکت می شود بعد از مدتی رئیس شرکت(ارسلان) و شقایق عاشق هم می شوند. شقایق میفهمد که ارسلان متاهل است. رابطه شان را تمام می کند، چند سال میگذرد شقایق ازدواج می کند، یک شب مهمانِ آشنای همسرش می شوند و صاحب مهمانی کسی نیست جز ارسلان. حالا یک بچه هم دارد…
رمان گلبرگ شقایق
اون چند روز همه سخت مشغول کار بودن و حتی وقتی کسی کارشو تموم می کرد می رفت سراغ همکار دیگه ش.خوبه این وضعیت همکاریم بهشون یاد داد.سوری هم تونسته بود بازم اعتماد طرف مقابلشو بخره و مدام می رفت بخش می فهمیدم کار آخرشه چون دونه دونه کارمندا ازم خداحافظی می کردن و می رفتن فقط خودش و فیاضی مونده بودن. نصرتی هم نظافت اتاق سوری و سالنو تموم کرده بود و برای تمیز کردن سالن نموند. اون روز و روزای قبل زنگ میزدن برای قرار داد و سفارشات. منم بدون گفتن به سوری، بهشون میگفتم: فعلا سرمون شلوغه اگه سفارشی دارید… بیا. زیاد تماس گرفتن
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.