خلاصه کتاب:
رسومات کهنه و متحجر یک قبیله مرا از دل تمدن بیرون کشید و حال من اسیر امپراطوری بزرگ تو! خانى و جان شده ای… سرزمین وجودم را با یک شبیخون به تاراج ببر و قلبم تنها غنیمت این جنگ! قسم میخورم تسلیم تسلیمم… درنگ نکن با عشق بتازان و بیا…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.