خلاصه کتاب:
به قسمت اعتقاد دارید؟ من نداشتم… هیچوقت نداشتم …ولی شاید قسمت بود که با بزرگترین ترس زندگیم رو به رو بشم…ترس دوباره دیدن کسی که فراموشش کرده بودم …آره من سخت ترین کار دنیا رو انجام داده بودم… کسی رو فراموش کرده بودم که اسمش قسم راستم بود… کسی که خودش اومده بود تو زندگیم ،خودش زندگیم رو تغییر داده بود و خودش از زندگیم رفته بود… من اصلا اهل این صحبتا نبودم… سرم گرم زندگیم بود… با تنهایی خودم عشق می کردم… ولی خب می دونید هیچ اتفاقی، اتفاقی نمی افته!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.