خلاصه کتاب:
دختری که برخلاف واقعیت، فکر می کنه خیلی تنهاست و توی این دنیا برای کسی مهم نیست،توی ۱۷سالگی تصمیم به ازدواج می گیره اما به محض اینکه بعد از عقد دست مسعود رو می گیره و احساس سرما و سردی می کنه می فهمه که انتخابش اشتباه بوده. راهی بجز تحمل نداره در صورتی که اون حتی از حرم نفس های مسعود هم حالت تهوع می گرفت و…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.