خلاصه کتاب:
روایت یه دلدادگی شیرین از نوع دخترعمو و پسرعمو. راهی پر از فراز و نشیب برای وصال دو عاشق. چشمانم دو دو میزند.. این همان وفایِ من است که چنبره زده است دور علیِ من؟ وفایی که از او انتظار وفا داشتهام، حالا شده است مگسی گرد شیرینیام… او که میدانست گذران شب و روزم از عشق علیست. تنها شاهد شیداییام بود. در اوج مستانۀ رفاقتمان گفته بود، دستانم را همچون پروانهای مینشاند در دستان او… اما حالا چه میبینم؟! دستان خودش حلقه شده بر دریای شانههای او… نامم حدیث است، اما نمیگذارم سوز عشقی که به دستِ نزدیکترین دوستم سوزانده شد، حرف و حدیث مردم می شود…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.