خلاصه کتاب:
داستان در مورد دختری هست به نام رومینا که وقتی بچه بوده مادرش رو از دست میده. همه کسش میشه پدرش تا اینکه پدرش رو به جرم قتل رییسش میگیرن. پدرش اعدام میشه و رومینا تنهاتر. اون که خونشونو به خاطر طلب کارای باباش می فروشه، می مونه تو خیابون تا اینکه هم دانشگاهیش باران اونو می بره خونشون و اون موقع بوده که با رادمان آشنا میشه می فهمه که اون و…
خلاصه کتاب:
نائیریکا، قصه دلبستگیها و شیطنتهای دخترانه جدال دل و عقل، خندهها و گریههای دختری که سهمش از عشق فاصله شد... و عاقبت، سنگینی غم شانههایش را شکست اما، کسی میآید، کلبه سرد قلبش را روشنی میبخشد... تنهاییاش را پر میکند...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.