خلاصه کتاب:
” قصمون درباره ی دختریــه از جنــس صــبر و استقـــامت… دختـر شیــطونــــی کـــه شخصیت شادش و پشت نقــاب سخت غرورش مخــفی کرده اما چـــرا؟ _ چون ضـــربه خورده…! حتما میگید از کــی… _از کسایی که حتی فکرشــم نمیــکرد، از کسایی که عاشقانه دوسشون داشت… ولی قراره سـرنوشـت این دختر همیشه تلخ بمونه؟”
خلاصه کتاب:
سعید پسر ارشد حاج مرتضی تاجر به نام فرش؛ یکی از متمول ترین و معتمد ترین تاجران زنجان؛ تمام افتخار حاج مرتضی به داشتن خانواده سالم و سلامتش که مشکل اخلاقی ندارند و بی آبروی به بار نیاوردن اما… با اشکار شدن رابطه بین دلارام و سعید به اجبار باید همخونه بشن. سعید که پر از کینه و خشم با دلارام همخونه میشه و مدام تو جنگ و جدالن… دلارام که تو یه سانحه حافظشو از دست داد کم کم به این باور می رسه که هیچ رابطی عاطفه ی با سعید نداره… حالا چی میشه که سعید از دوری دلارام جنگ به پا می کنه…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.