خلاصه کتاب:
فرحانعاصف بعد از تصادفی مشکوک خودخواسته ویلچرنشین میشه و روح خودش رو به همراه جسمش به زنجیر میکشه. داستان از اونجایی تغییر میکنه که وقتی زندگی فرحان به انتقام گره میخوره به طور اتفاقی یه دخترسرکش وارد زندگی اون میشه! جلوهی بهار یه دختر خاصه… یه آقازادهی فراری و عصیانگر که دزدکی وارد خونهی فرحان میشه و فکر میکنه چون فلجه نمیتونه بهش دستدرازی کنه اما گیر میفته و…
خلاصه کتاب:
دختری به نام جلوه که تک نوه خاندان سرشناسی است، بوسیله قاچاقچی ها ربوده میشود تا پدر بزرگش تا وادار به همکاری کنند، جلو توسط یک نجیب زاده، ملقب به (بیک) که کسی نام واقعی او را نمیداند نجات می یابد، جلو یک گردنبند گرانبها و میراثی دارد که بیک با دیدن آن…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.