خلاصه کتاب:
سمانه زیبا ارام و مظلوم دل در گرو برادر دوستش دکتر علیرضای مغرور میدهد ولی علیرضا با همکلاسی اش ازدواج میکند تا اینکه همسرش فوت میکند و خانواده اش مجبورش میکنند تا با سمانه ازدواج کند. حالا سمانه مانده و آقای مغرور که علاقه ای به او ندارد و سه بچه تخس که قراره سمانه رو فراری بدند.
خلاصه کتاب:
داستان دختر و پسریه که به صلاحدید خانواده هاشون برای هم در نظر گرفته میشن و هر کدوم به خاطر شرایطی که دارن مجبور میشن که تن به این ازدواج بدن… ولی حضور شخص سومی باعث میشه مسیر زندگیشون ناهموار بشه…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.