خلاصه کتاب:
داستان دختریه که خواب های عجیبی میبینه… خواب هایی که به حقیقت تبدیل میشن و لمس هایی که واقعی میشن… مردی برای رسیدن به قدرت به دنبال تصاحب جسم و روح توکاست و مردی از جنس خشم و سایه به کمک توکا میاد… اما این تازه ابتدای ماجراست… بین این دو مرد مغرور، سرد و خشن… کدوم ناجی واقعی این دختره؟
خلاصه کتاب:
به جای اشک ریختن، پایم را روی پدال گاز فشار میدهم و به جای نگاه کردن به عکس هایمان، به جاده نگاه میکنم. جاده ای که نمیدانم انتهایش قرار است کجا باشد. اصلا نمی دانستم قرار بود به انتهایش برسم یا نه.فقط این را میدانستم که خودم را…خود تکه پاره ام را به زحمت میکشاندم… رفتنم شاید فرار بود…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.