خلاصه کتاب:
داستانی است پر از رازهای پنهان، عشقی ممنوعه و انتقام هایی که از دل تاریکی برخاستهاند. ماجرای داستان حول شخصیت والادگر، مردی مرموز و پیچیده، به نام (مهرسام_آشوری) میچرخد، او که به خاطر گذشتهای تلخ و پر از کینه، به مردی بیرحم و انتقامجو تبدیل شده، در جستجوی عدالت و آرامش برای خانوادهاش است. اما وقتی که عشق در دل تاریکی و انتقام جوانه میزند، همه چیز دگرگون میشود، او ناخواسته به دختر دشمنش (مهشید_افشارنیا) جذب میشود که نه تنها کلید تمام رازهایش را در دست دارد، بلکه راهی به سوی انتقام اوست.
خلاصه کتاب:
خودکار طلایی رنگ را روی کاغذ چرخاند،انتهای فرم را امضا زد، برای اخرین بار به دست خط ریز و مرتبش نگاه کرد. از روی صندلی چوبی بلند شد و بسمت میز منشی قدم برداشت. دختری که ست اداری مشکی را با مقنعه کرواتی پوشیده بود و پروتز زیاد صورتش دل را میزد. چشمان ریزش با لنز ابی روی صورت او چرخید و با صدایی که بخاطر بینی عملی و بیش از حد سربالایش تو دماغی بود گفت…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.