خلاصه کتاب:
در سیاهی مطلق غوطه ورم. منتظرم… یک انتظار سخت! شاید طلوع کند خورشید، بر این شهر… بر دل کبود آدم هایش… اما نه، خورشید رخت بربسته است. در این سیاهی مطلق، دیگر حیات نیست…
خلاصه کتاب:
مهری فرخزاد سال ها پیش به خاطر علاقه ای که به همکلاسیش دوران داشته و به دلیل مهاجرت خانوادش، تصمیم اشتباهی میگیره و… دوران هیچوقت به اون فرصت جبران نمیده و تمام تلاش های مهری به در بسته میخوره… دختری که همیشه توی محیط کارش جدی و منضبط بوده با اومدن نامی بزرگمهر و همکاری اجباری ای که بینشون شکل میگیره، نمیتونه رازش رو مخفی نگه داره… پای نامی به کارگاه مجسمه سازی دوران باز میشه اما همکاری و دوستیش با مهری رو از اون مخفی نگه میداره تا اینکه…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.