خلاصه کتاب:
با عجله از پله ها بالا رفت و خودش را به اتاق خواب رساند. همانطور که نفس نفس میزد شالش را از سرش کند و مانتواش را روی تخت انداخت. ناگهان چیزی توجهش را جلب کرد. یک کمربند مردانه مشکی که حلقه شده بود و وسطش یک تکه کاغذ بود. ضربان قلبش شدت گرفت. با ترس به تخت خواب نزدیک شد و کاغذ را برداشت. رویش با خط زیبایی نوشته شده بود: «we need to talk Dela» «لازمه با هم حرف بزنیم دلا»…
خلاصه کتاب:
ترانه با یک عشق یک طرفه سعی بر این دارد نوید را به هر طریقی که هست سهم خودش کند، پس به دروغ به همه می گوید صیغه او شده، نوید بخاطر ارثی که به ترانه می رسد قبول می کند اما دلباخته شخص دیگری است و با ترانه یک رابطه هم خونه ای فقط دارد، حالا ۸ سال گذشته و نوید دنبال ترانه ای می گردد که بخاطر خیانت نوید او را ترک کرده و …
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.