خلاصه کتاب:
پشت گاز ایستاده بود. هم مواظب غذای روی گاز بود و هم با ساتوری درون دستش مشغول خورد کردن سبزیجات برای اسپاگتیَش. از گاز فاصله گرفت که روغن روی بدنش نپاشد. گرم بود. آنقدر گرم که نمیشد حتی شلوارک پوشید. عضلات کمرش خودنمایی می کردند و دوچال پایین کمرش برق میزد. دستی به کوله ایش کشید و سرش را عقب داد. کمی برگشت…
خلاصه کتاب:
آخرین داستان عشق حکایت زندگی پر فراز و نشیب یک پسر ۲۷ ساله به اسم متین هست که بعد از ۹ سال تدریس موسیقی در خارج از کشور به ایران بر می گرده… متین که همیشه از عشق دور بوده با دختری به اسم محیا آشنا میشه و به خاطر شباهت غیر عادی محیا به مادرش جذب اون میشه… اما کم کم می فهمه که این شباهت اتفاقی نیست و گذشته ای پر ماجرا عشق بزرگی که بین متین و محیا شکل می گیره رو به چالش می کشه و…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.