خلاصه کتاب:
دختر ۱۹ ساله ای که مادرش فوت میکنه و کلی ارث بهش میرسه!اما پدر ناتیش تمام مال و اموال دخترک بالا میکشه و خونهاش رو به پسر پولداری بنام تهران عرفانیان میفروشه!بادیگارد های نامزد تهران، کارن و با کتک از خونه اش بیرون می کنن اما…
خلاصه کتاب:
زیر باران توی جمعی که نشستیم دیگه هیشکی غم نداره… هرکی با یارش نشسته هیچ کسی غصه نداره… ما واسه نامهربونا… اینجا هیج جایی نداریم… هرکی دل بشکنه اینجا… دیگه باش کاری نداریم…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.