خلاصه کتاب:
نونای داستان ما منزویه خجالتیه مادرش و عموش به دلایلی خیلی مراقبشن تا اینکه یه روز اتفاقاتی میفته و متوجه حقایقی میشه متوجه میشه که دنیا اون چیزی که باید باشه نیست همه این داستانا در برابر ورود یه محافظ به زندگیش هیچه انگار، حامی محافظی قوی نترس و خود رای و البته عاشق. به جن و پری اعتقاد داری؟ به اهریمن چطور؟ اصلا میتونی از یه محافظ عاشق بگذری؟
خلاصه کتاب:
سر و صداها رو می شنیدم و تلاش می کردم خواب از سرم نپره و دوباره به دنیای بی خبری برگردم و در عین حال از این مطمئن بودم که خودم، مغزم، تن خسته م و روحمم اگه بخوایم دوباره بخوابیم، اون رشته کوه لعنتی محاله بذاره! سر جام غلتی زدم و به در اتاق پشت کردم. لحاف لایکویِ سرمه ای رو تا بالای سرم کشیدم و به تاریکی زیرش پناه بردم. به دقیقه نکشیده صدای باز شدن لولای در اومد و پشت بندش تخت تکون آرومی خورد.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.