خلاصه کتاب:
همیشه آنطور که ما می خواهیم نمی شود، گاه تنها یک اتفاق همه چیز را برهم میزند. من صبورم اما برای تو نگران. نمی خواهم بخاطر من از حقت بگذری، میروم اما این تضمین را به من بده که همیشه در قلب تو باشم، میروم اما فراموشم نکن، میروم، به حرفم گوش نکن، به دنبالم بیا، من منتظرت هستم…
خلاصه کتاب:
موتور سوار غیرتی و و خشنی که سر شرط بندی دست روی دختر ممنوعه ی اوس اسد می ذاره. دختر همسایهی شیطون که خیلی وقته دلش برای آقا مهراب پس ناخلف حاج فیضی پیش نماز مسجد محل رفته اما با برگشتن ورق و قتلی که اوس اسد باعثشه همه چیز بهم می خوره… عشق ممنوعه ی مهراب و ترمه با ورود محمد ابراهیم پسر بزرگ تر حاج فیضی کم رنگ تر میشه چرا که محمد ابراهیم هم مثل برادرش عاشق ترمهس و فرشته ی نجات اوس اسد از اعدام… ولی شب عروسی…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.