خلاصه کتاب:
سطح فرهنگی خانواده امم بالا بود. پدرم دکتر بود و مادرمم معلم بود. من تک پسر خاندان طاهریان بودم و عزیز دردونه. اولش مامانم مخالفت کرد ولی بعد که با قاطعیت پدرم مواجه شد سکوت کرد. خواهرمم اون موقع اینقدر بچه بودند که اصلا این چیزها براشون مهم نبود.
خلاصه کتاب:
زمان سردرگمی رسید، غرق در افکار کودکانه اش بود که طوفانی سخت همه را نابود کرد، روایت عاشقی… درد… الیسی سردرگم در دنیای خوناشامان و مردی که همیشه هست حتی در زمان فراموشی، گذر زمان را حس کن الیس، به یاد آر چهره ات را. یه اقا پسر خوشگل پرنس ولیعهد از همه مهم تر یه خوناشام، یه دختر روستایی اما با قلبی پاک و مهربون که از قضا دل پرنس مارو برده، داستان در مورد دخترشون الیسه که توی بچگی گم شده، الیسی خوناشام وقتی میفهمه چی میشه؟ چطور از دست نیروهایی شیطانی فرار میکنه؟ و اون مرد کیه که همیشه هست حتی در زمان فراموشی…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.