دانلود رمان خون آشام دو چهره از مهدیه حیدری فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
زمان سردرگمی رسید، غرق در افکار کودکانه اش بود که طوفانی سخت همه را نابود کرد، روایت عاشقی… درد… الیسی سردرگم در دنیای خوناشامان و مردی که همیشه هست حتی در زمان فراموشی، گذر زمان را حس کن الیس، به یاد آر چهره ات را. یه اقا پسر خوشگل پرنس ولیعهد از همه مهم تر یه خوناشام، یه دختر روستایی اما با قلبی پاک و مهربون که از قضا دل پرنس مارو برده، داستان در مورد دخترشون الیسه که توی بچگی گم شده، الیسی خوناشام وقتی میفهمه چی میشه؟ چطور از دست نیروهایی شیطانی فرار میکنه؟ و اون مرد کیه که همیشه هست حتی در زمان فراموشی…
خلاصه رمان خون آشام دو چهره
بر بلندی دیوار قصر ایستاده بودم ھمان دیواری که روستا ازبلندی ان مشخص بود. باز ھم به اما مینگرم و باز با خود تکرار میکنم چقد این دختر بچه ی معصوم دوست
داشتنی است. اگر چه ھردوی ما از دنیای متفاوتی ھستیم. اگر چه من یک خوناشام ھستم و او یک اانسان. من باز او را دوست دارم. -پدر خواھش میکنم به حرفام گوش کنید. -این امکان نداره پسر اون دختر ترو جادو کرده چرا اینو درک نمی کنی. تو یک اشرافی ھستی تو یه خوناشامی تو یه ولیعھدی چه دلیلی قانع کننده تر از اینا
می خوای.
-تو از نسل اون دختر نیستی و این ازدواج امکان پذیر نیست. -من دوسش دارم و اگر قرار باشه من شاه باشم اون تنھا ملکه خواھد بود… -پدر میدونی از چیزی که مال منه دست نمی کشم. -پسرم و تو میدونی برای کنترل کردنت ھر کاری میکنم. -برام مھم نیست. وای دیگه دارم دیونه میشم از دست پدر. داشتم به اتاقم میرفتم که توی راھروی شرقی الکس پسر برادرمو دیدم. -سلام عمو. -سلام الکس چطوری؟ الکس برادرزاده ٣ ساله ام با ھمان لحن ملوسش گفت عمو پس خاله اما کی میاد؟
-بالاخره میارمش عمو. -من خیلی دوستش دارم نمیشه من باھاش عروسی کنم؟ -خندیدم، نه کوچولو اون فقط مال منه فھمیدی؟ -باشه عمو ولی باھات قھرم. -قھر نکن کوچولو وقتی با اما عروسی کردم یه دختر خوشگل میاریم برای تو. -دوستش داری؟ -جدی میگی؟ باش- پس فقط باید شکل خاله اما باشه ھا. خندیدم حقیقتا ذوق مرگ شدم از شیرینی حرف زدن در مورد بچه ی منو اما، دخترم… -باشه عزیزم. به اتاقم رفتم و خوابیدم باید یه فکری بکنم. با صدای وحشتناکی از خواب بیدار شدم…