خلاصه کتاب:
وقتی به در ورودی خونه ی قبلیم رسیدم و در زدم، شکمم گره خورد. فقط دو ماه بود که به آپارتمان رایان نقل مکان کرده بودم، اما بیشتر از این خونه برام شبیه خونه به نظر می رسید. تالیا در رو باز کرد و بهم لبخندی زد که خیلی زود به اخم تبدیل شد. -چی شده؟ انگار تنش داری…
خلاصه کتاب:
دنیز دختر نیمه ترک نیمه ایرانیه که برای ادامه تحصیل به ترکیه سفر می کنه تا دوران دبیرستانش رو در فضای بازتری مثل ترکیه بگذرونه و اونجا به مدرسه شبانه روزی میره و توی خوابگاه می مونه اما از بخت بدش بین دوتا پسر شاخ مدرسه شون که اتفاقا توی خوابگاه مقابل شون زندگی می کنند گیر میفته و هر روز یه ماجرای جدید واسش پیش میاد…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.