خلاصه کتاب:
آذین رها شده، دور انداخته شده با خانواده ای که اونو لکه ی ننگ میدونن مایه ی آبروریزی… رسوایی بی نهایتی که دامنش رو لکه دار کرده… سپهر دوست دوران بچگی… فرزاده عاشق یا کیهانه مجنون…. کدوم ناجی میشه؟ فراری دادن آذین از این باتلاق آسون نیست… آخر قصه مون کجا میرسه؟… پر از التهابه روزهای بی کسی… تنهایی… عاشقی…
خلاصه کتاب:
نهان که ترکیه بزرگ شده و میخوان مجبورش کنن با کسی که مسنه و ازش متنفر ازدواج کنه اما اون شب عروسیش از تالار فرار میکنه از بخت بد دقیقا تالار کناری هم پسری به اسم مسیح که عروسش فرار کرده حالا داماد و دوستاش با دیدن نهان…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.