خلاصه کتاب:
یاشار برای دور ماندن از شرایط زندگی خود در خانهی پدری، تصمیم می گیرد مستقل باشد. وقتی خواهرش هم به او ملحق میشود، پیلوتی را اجاره میکند که سرآغاز آشنایی اش با یک خانواده است. خانوادهای که ظاهرشان طلایی است ولی از درون پوسیدهاند… عقلش میگوید از آنها دوری کند ولی احساسی دارد که همیشه بر منطق چیره است و…
خلاصه کتاب:
به روزهای کهنه که برمیگردی ردپایی از اشتباهات میبینیم. اشتباهات کوچیک و بزرگی گاهی سایه اش تا ابد دنبالمون میاد. درست مثل سایه ی مرگ سرد و وحشت آور… قصه ی یک زن یک مرد یک کودک و یک قوم تکرار میشه . هر کس به دنبال حرمت خودش می دوه. یکی حرمت دل و دیگری حرمت خون و هم خونی… یک قصه ای که ساده شروع میشه. ساده رو شاید این روزها طور دیگری باید معنا کرد چون سادگی و بغض و دلتنگی همراه هم میاد. دو روایت داریم از دو زمان که سپری شده و در حال سپری شدنه اما نقطه ی اتصال این اتفاقات گذشته و در حال گذر زندگی و آینده رو شکل میده. اتفاقاتی که حقیقت ها رو باز میکنه. چشمها رو بیدار میکنه و می بینیم که هر سنتی حق نیست و…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.