دانلود رمان التهاب از رویا رستمی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
پروا به تحریک دوستش میترا از خونه به امید زندگی بهتر تو دبی فرار می کنه، که با لنج های بوشهر قاچاقی بره، ولی اونجا تو لنج گرفتار یاسر و دست درازیش میشه ناجی پروا مردیه که پروا از ترسش صورتش رو مخفی میکنه که اونو نبینه ولی…
خلاصه رمان التهاب
پروا با وحشت به دست یاسر چنگ زد. یاسر از خراشی که روی پوست دستش افتاد جری شد. با درد دستش را عقب کشید. دختره ی وحشی! به سمت پروا برگشت. دستش بالا آمد و با پشت دست محکم توی صورت پروا کوبید . مهلت نداد . به سمت پروا حمله کرد. موهای کوتاهش را با یک دست گرفت و سرش را به کابین پشت سر کوباند . پروا از درد جیغ بلندی کشید. خفه شو دختره ی ول بی همه چیز. با یک دست زیر گلوی پروا گذاشت و فشار داد. با دست دیگر دکمه مانتویش را باز کرد. پروا مدام ناخان می کشید. لگد می پراند. آخر سر هم پایش را بلند کرد و محکم به پای یاسر کوباند.
یاس نعره ای از درد کشید. -بی همه چیز… پروا جیغ کشید: خودتی بی همه چیز بدبخت، آشغال نکبت… یاسر با همان دردش بلند شد. مهلت نداد فرار کند. یا بیشتر از این لغز بخواند. بازوی پروا را چنگ زد. -حالیت می کنم کثافت… پروا را بلند کرد و محکم به دیواره کابین کوباند. پروا از درد مدام جیغ می زد. دست یاسر بالا رفت که توی دهانش بکوباند بلکه صدایش قطع شود. همان دم در کابین باز شد. سورن تمام قد ایستاد. یاسر با دیدن سورن غلاف کرد. از ترس عقب کشید. این بار سورن او را می کشت. پروا از ترس و درد کز کرده به چهار چوب کابین تکیه داده بود. داشتی چه غلطی می کردی یاسر؟
پروا ریز ریز گریه می کرد. سورن داد زد: میگم داشتی چه غلطی می کردی؟ یاسر به تپه تپه افتاد. سورن وحشیانه یقه ی یاسر را گرفت. او را از کابین به بیرون پرت کرد. زنده به گورت می کنم یاسر. یاسر دستانش را روی سرش گذاشت و گفت: غلط کردم داداش! پروا جرات نداشت بیرون بیاید. نه از ترس یاسر یا سورن که مثلا ممکن است دوباره به او حمله کنند. بلکه از ترس خود سورن مردی که اگر او را می شناخت کارش تمام بود. سورن بدون اینکه رحم کند به جان یاسر افتاد . آنقدر او را کتک زد که پاسر یک پا داشت دوتای دیگر قرض کرد و رفت. حالا حالاها نمی توانست طرف لنج و سورن آفتابی شود..