خلاصه کتاب:
می گفت نباشم چون حس می کرد سادگی اش این روزها خریدار ندارد! اما داشت! من خریدار بودم همه سادگی های عاشقانه اش را !… قدم زدم کنارش در جاده های سادگی تا بفهمد من فقط عشق را با یک طعم کنارش می پسندم آن هم طعم سادگیست! اصلا سادگی یعنی زندگی! یعنی خودت باشی و او… دور از همه حرف هایی که نمی ارزد حتی به گوش کردن! دور از لذت هایی که فقط برای چند ثانیه و گذراست و فقط زرق و برق دنیا! اصلا سادگی یعنی عاشقی!
خلاصه کتاب:
آرزو و امید قصد ازدواج دارند ولی این وسط جواب یک آزمایش همه چیز را بهم می زند. امید با دخترخاله ی خودش نامزد می کند و آرزو می ماند و دنیایی از تنهایی. با ورود شخصیت غریبی به اسم امیرعلی به زندگی آرزو همه چیز تغییر می کند و باید دید امیرعلی چطور آرزوی ناامید را به زندگی برمی گرداند . آیا این دو می توانند در کنار هم زوج خوشبختی باشند در صورتی که آرزو هنوز هم به امید فکر می کند ؟؟ …
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.