دانلود رمان آرامش حضور تو از مطهره علیزاده با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آرزو و امید قصد ازدواج دارند ولی این وسط جواب یک آزمایش همه چیز را بهم می زند. امید با دخترخاله ی خودش نامزد می کند و آرزو می ماند و دنیایی از تنهایی. با ورود شخصیت غریبی به اسم امیرعلی به زندگی آرزو همه چیز تغییر می کند و باید دید امیرعلی چطور آرزوی ناامید را به زندگی برمی گرداند . آیا این دو می توانند در کنار هم زوج خوشبختی باشند در صورتی که آرزو هنوز هم به امید فکر می کند ؟؟ …
خلاصه رمان آرامش حضور تو
درست یک هفته از آن روز لعنتی می گذشت و من بدون آنکه در این مدت حتی مکالمه ای با امید داشته باشم در بی خبری سر می کردم. درب اتاقم با چند تقه ای که به آن خورد به آرامی باز شد. برادر بزرگم در حالی که پاکتی به دست داشت قدمی به سمتم جلو آمد، در چشمانش نگرانی و اضطراب موج میزد. آب دهانم را قورت دادم و باصدایی که خود نیز به سختی می شنیدمش پرسیدم: چیزی شده؟ آرمان پاکت طلایی رنگ را به سمتم دراز کرد: -بخونی متوجه میشی! با تردید پاکت را از دستش کشیدم و نگاهی گذرا
به جلدش انداختم، کارت دعوتی بود. اما برای کجا؟ کاغذ را از پاکت بیرون کشیدم و بازش کردم، دو اسم نوشته شده روی کاغذ نگاهم را میخکوب کرد! “امید و ندا” جشن عقد… روز… ساعت… به صرف… باغ پذیرایی… شوک زده بی حرکت ایستاده بودم. با تکان هایی که به بدنم وارد شد نگاه از کاغذ گرفتم، آرمان در حالی که با ترس نگاهم می کرد پرسید: خوبی؟ خوب؟؟؟ چه قدر با این واژه غریبه شده بودم! مگر میشد پیمان ازدواج عشقت را با دیگری ببینی و خوب باشی؟؟ مگر قرار نبود امید با مادرش صحبت کند؟
چرا سر از عقد با دیگری در آورد؟ من تمام این هفته منتظر یک خبر بودم، خوب یا بدش فرقی نمی کرد فقط یک خبرا ولی حالا خوب و بد که هیچ من بدترین خبر دنیا را شنیدم! شنیدم نه! دیدم! من بدترین خبر دنیا را دیدم! با همین چشمان خودم نام امید را در کنار نام دختر دیگری دیدم… آرمان کاغذ را از دستم کشید و چهار تکه اش کرد! -آرزو حرف بزن ببینم… تو داری منو نگران میکنی! لبانم از هم باز شد: زنده ام هنوز! نفسش را از دهان بیرون داد: اصلا تقصیر منه! چرا این کارت رو آوردم به تو نشون دادم؟…