خلاصه کتاب:
کینه… خشم… انتقام… هر سهتاشون میتونند یه انسانو تا مرز نابودی بکشونند اما اگه با عشق ترکیب بشند چی میشه؟ مطمئنا چیز خوبی از آب درنمیاد ولی شاید این عشق باشه که بتونه این سه تا رو تبدیل به دوستی… مهربونی و از خود گذشتگی بکنه و یه انسان و به سمت پرواز و اوج گرفتن بکشونه! هیچوقت سرنوشت و دست کم نگیر…
خلاصه کتاب:
همونطور که میدویدم به ساعت نگاه کردم.آخ خدا، برفنا رفتم، ساعت! من به تو چی بگم آقا جون آخه؟ الان اگه استاد مثل چی پرتم کنه بیرون من چی کار کنم؟فقط سه روز از دانشگاه اومدنم گذشته، این دیر اومدنم یعنی از همین اول سال بینظمی که ازشم به شدت متنفرم…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.