دانلود رمان حوض نقاشی از الهام جنت با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
گلنار دختر ۱۸ساله ای که به خاطر فقر،اجبار صاحب خانه رو برای تخلیه خانه نادیده میگره.تا اینکه یه روز برای اولین صاحب خانه رو میبینه.
صاحب خانه ای که…
خلاصه رمان حوض نقاشی
صدای چرخ های چمدان کوچکش روی سنگ فرش پیاده رو،رفتنش را جار می زد. برف نرمی آرام آرام به تن خیابان می نشست و صورتش را گل می انداخت. _گلی؟ شتاب زده برگشت، روی تک تک آدمهای پشت سرش چشم چرخاند. نبود… جز توهم چیز دیگری نبود. قدم برداشت… ند و بی حس. یعنی اینجا آخرش بود؟ _گلی؟
اینبار برنگشت.می دانست… این هم توهم بود. صدای شهریارش دیگر به گفتن نام او نمی چرخید. تمام شده بود… تمام. دلش تاب نیاورد. دوباره برگشت و پشت سرش را نگاه کرد.
چرا امید داشت که برسد و مانع رفتنش شود؟ دانه برفی روی مژه هایش نشست. به آرامی لب زد، _شهریار… اشکش چکید. _مواظب خودت باش. یک سال قبل: _آبجی.آبجی… در خانه را بست و علی را که به سمتش هجوم برد به بغل گرفت. حدس زدن این که چرا علی هراسان است سخت نبود. _هیچی نیست آبجی جونم. هیچی نیست و سر علی را بوسید و بلند شد. به دنبال صدای محکم کوبیده شدن در اتاق پدرش بیرون آمد،دوباره مادرش را کتک زده بود. پدرش بدون اینکه چشم در چشمش شود از کنارش رد شد و در خانه را پشت سر به هم کوبید…