دانلود رمان آدم باش از مینو جلایی فر با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان دختری به نام نهال که لیدر تورهای گردشگری و عاشق مدیر هتل و تور امیر علی میشه که ۱۸ سال از خودش بزرگتره و از طرفی برادر، همسر پدرش محسوب میشه. عشق قدیمی نهال ، آراد بعد سالها به دیدن نهال میاد و میخاد با این تور به سفری بره و نهال این واهمه و داره که امیر علی از عشق یکطرفه آراد بویی ببره و ….
خلاصه رمان آدم باش
در حال مرتب کردن روی تخت بودم . صدای دوش حمام داخل اتاق را می شنیدم. آسمان بیرون از پنجره ابری و گرفته بود. صدای پیام گوشی حواسم را پرت کرد. گوشی ام را از داخل جیب بلوزم بیرون آوردم . پیام امیر علی بود: ظهر نمیتونم بیام دنبالت. کاری برام پیش اومده. دلخور جوابش را نوشتم: بعد از ظهر منتظرتم. «چشم، مواظب خودت باش» «هستم. میبینمت.» صدای دوش حمام قطع شد. بلافاصله از اتاق بیرون آمدم تا با آراد چشم در چشم نشوم. در طبقه پایین آرش در حال بیرون رفتن بود.
به دنبالش دویدم و در حالی که پالتویم را از روی جالباسی جلوی در بر می داشتم گفتم: آرش جان صبر کن منم بیام. با تعجب پرسید: تو این هوای سرد کجا میری؟ – میرم مطب نازلی… تا یه جایی منو برسون. در حالیکه او مقابل در خودش را کمی عقب می کشید زودتر از او از مقابلش عبور کردم و وانمود کردم متوجه نگاه معنی دار ش نشدم . خیابان ها شلوغ بود. مدتی گذشته بود. آرش سکوت بینمان را شکست: اگر می خوای با من بیا استودیو… نگاهش کردم.
از دیروز که سر و کله آراد بعد از ۵ سال دوری از وطن بی مقدمه پیدا شده بود و تقریباً ذهن همه ما درگیر خاطرات گذشته بود، کسی حرفی نمیزد، اما همه دقیقا، به یک چیز فکر می کردیم. لبخند زدم: مزاحمت نیستم؟ لبخند زد. آرش جوان آرام و مهربانی بود. یک برادر کوچکتر تمام عیار: نه! خوشحال هم میشم. استودیو ضبط صدا مکان خوبی برای فرار از دست آراد و وقت گذرانی بود. تا به حال چند مرتبه دیگر به آنجا رفته بودم…