دانلود رمان شکسته تر از انار از راضیه عباسی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
خدا گل های انار را آفرید. دست نوازشی بر سرشان کشید و گفت: سوار بال فرشته ها بشوید. آن هایی که دور ترند مقصدشان بهشت است و این ها که نزدیکتر مقصدشان زمین. فرشته ها بال هایشان را باز کرده و منتظر بودند. گل انار سر به هوا بود. خوب گوش نکرد و رفت و بر بال فرشته ای نشست. فرشته گل انار را آورد و روی درختی در باغی روستایی نشاند. گل انار از فرشته پرسید: کی می رسیم؟
خلاصه رمان شکسته تر از انار
“اسفند ۶۵” باز هم زمستان بود. باران شدیدی باریده و تمام کوچه را گل و لای پر کرده بود. خاله سیمین بالاخره پس از سالها سال پیش ازدواج کرده و حالا چند روزی میشد که بچه به بغل داشت و من تمام ده را به دنبال شریت دل درد برای دخترک سیاه و لاغر مردنی خاله گشته بودم. دخترک زشت و جیغ جیغوی که صدای گریه هایش زیادی روی اعصاب بود. با چکمه های پر از گل وارد حیاط شدم. میانه های باغ بودم که چشمم به اتاق های مهمان که اخر باغ بود افتاد. مرد جوانی وارد اتاق شد. خودش بود. سعید با یک جعبه شیرینی در دست پشت سر مادرش
وارد اتاق شد. نمی دانستم آنها قرار است بیایند. آمدنشان در این هوا دور از انتظار بود. اما در کمال تعجب آمده بودند با یک جعبه بزرگ شیرینی. به سمت شیر آب رفتم تا قبل از اینکه با این حال و روز کثیف دیده شوم کمی خودم را تمیز کردم. سرگرم شستن چکمه ها و پایم در حوض کهنه و قدیمی بود که مادرم شیرینی به دست از اتاق خارج شد. سرمای رسوخ کرده در جانم را بیخیال شدم و چشم به مادر و شیرینی توی دستش دوختم. انقدر جعبه اش بزرگ بود که می دانستم می توانم با خیال راحت و بدون غرغر برادرهایم سه چهارتایش را بخورم.
مادر که نزدیکی شد با حرفی که زد کام شیرین شده با فکر کردن به شیرینی ام را تلخ کرد. _آتیش به جون گرفته معلومه کجایی؟ دست بر سینه کوفت و با تن صدای که سعی می کرد در نهایت ممکن پائین باشد کوفت و گفت:الهی داغت به دلم بشینه کدوم گوری رفتی هرچی دنبالت می گردم پیدات نمی کنم.در کمال عدالت اصلا زمان نداد جواب سوالش را بدهم و بگویم دو ساعت تمام در هر خانه ای که نوزاد دارند را به امید یافتن شربت دل درد زده ام تا شاید خواهر زاده سیاه سوخته اش دمی آرام بگیرد. بگذار خاله سیمین بیچاره ام ساعتی بخوابد …