دانلود رمان عشق چیست؟ از شادی جعفری با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
این رمان درمورد دختریه که پدر مادرشو از دست داده و با پسر عمو هاش زندگی می کنه! این دختر همون کسیه که عاشق یه گل فروش خیابونی میشه! همونی که عاشق پول نیست و عشقش واقعیه! این دختر همون دختر پونزده ساله ایه که به اجبار عروس شده! همونی که همراه شوهرش میره پیش شیخای عرب! پایان زندگی این دختر چی میشه؟ به عشقش می رسه؟ عشق واقعی اون دختر کیه؟ شوهرش؟ یا یه گل فروش خیابونی؟
خلاصه رمان عشق چیست؟
اتاق یه نمای قرمز و مشکی داشت! بد نبود! فقط برای آدم که می خواد مدت زیادی توی اتاق بمونه افسرده کننده بود! رو به یاشارگفتم: _نمی خوای دکور اتاقتو تغییر بدی؟ یاشار _ نه! چطور مگه؟! بده!؟ _نه بد نیست! ولی یکم خسته کنندس برای زیاد موندن داخلش! یاشار _ فعلا بیخیال! بیا اینجا تا برات کارتو توضیح بدم! رفت سمت میز و لب تابی که اورده بودن! لب تاب رو باز کرد و روشنش کرد! کنارش ایستاده بودم و به حرکاتش نگاه می کردم! یاشار _ بشین روی صندلی! _راحتم!
-بشین تا متوجه بشی چی میگم! نشستم و به یاشار خیره شدم! یاشار _ می دونم تازه کلاس دهمی و تجربه ای از کامپیوترم نداری! فقط یه چیزایی ابتدایی در موردش می دونی! ولی خب همون برای ما کافیه! _از پسش بر میام! یاشار _ امیدوارم. ببین مدیریت سایت ها و… تمام کارایی که یاشار ازم می خواست انجام بدم رو بلد بودم! یاشار رفت سمت میز خودش و سخت درگیر کار شد! سرمو اوردم بالا و گفتم: _یاشار یه سوال بپرسم؟ یاشار _ بپرس! -تو که رشتت اصلا معماری نبود؛ چجوری کار می کنی؟
یاشار: شرکت مال منه! منم مدرک معماری دارم! یه خورده کارایی هست که میکائیل و مهندس تهرانی انجام میدن؛ منم کارای اصلی شرکتو انجام میدم؛ می دونی که چی میگم؟ چشماشو ریز کزد و بهم خیره شد! سرمو تکون دادم و گفتم: آره! کمی بعد در اتاق به صدا در اومد و بعد باز شد! خانم کریمی آمد داخل! یه سینی دستش بود که داخلش یه فنجون چایی بود! سینی رو روی میز گذاشت و گفت: خانم کریمی: قهوتونو آوردم! یاشار: برای آیلار نیاوردی؟ خانم کریمی: فکر کردم ایشون خودشون می تونن برای خودشون قهوه بیارن…