دانلود رمان دلباز (جلد دوم) از نغمه نائینی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
مهندس فرهاد فخر در آخرین لحظات زندگیِ دایه اش، متوجه ی صحبت هایی میشه که ذهنش رو درگیر می کنه، موضوعی که به گذشته ها بر می گرده. گذشته ای که فرهاد ازش بی خبره و با برملا شدن رازهاش مسیر زندگیش تغییر می کنه. در همین حین با دختر نقاش و دلربایی آشنا میشه که ردپای اون دختر رو می تونه در جای جای روابط خانوادگیش پیدا کنه. دختری که موهای براق و سیاهش دل از کف آقای مهندس می بره…
خلاصه رمان دلباز
نگاهش میان مسافران تاب می خورد. به طرف ردیف تلفن های همگانی رفت. همان طور که از میان جمعیت در حال رفت و آمد، با پیچ و تاب رد می شد، در جیب های شلوارش به دنبال سکه می گشت. نا امید از پیدا کردن سکه، کلافه دستی به پس سرش کشید. حتما داخل اتومبیل چیزهایی یافت می شد. به طرف خروجی سالن رفت. نسیم خنک شبانه که به صورتش خورد، نفسی تازه کرد و به سمتی رفت که اتومبیل را پارک کرده بود. صدای خنده های مردانه و پرهیجان زنی از پشت سرش می شنید. قدم تند کرد تا زودتر سکه بردارد و بتواند با منزل تماس بگیرد.
خم شده در دریچه ی داشبورد، پاکت سیگار و کبریت و کاغذهای بی مصرف مانده را جا به جا کرد. دستش که به سکه خورد، صدای زنی گوش هایش را تیز کرد:نه قربون، اشتباه گرفتی، برو رد کارت… مردی با لحن کشیده جواب داد: پای رکابت باشیم مادمازل! تا کسی کجا بود این وقت شبی؟ صدای زنانه که بلندتر شد، سکه را میان مشتش فشرد و قد راست کرد: _پای رکاب آبجیت باش… ملتفت نشدی چی گفتم؟! در ماشین را محکم بستو چرخید. زن جوانی بود که از کناره ی خیابان می رفت و اتومبیل مرد مزاحم قدم به قدمش آهسته در حرکت بود. دست مرد نشسته کنار راننده از ماشین بیرون آمد و ….