دانلود رمان زیر باران از زهرا ارجمندنیا با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
یه دختر با احساسات لطیف و پر از حس زندگی… مغرور و خوش قلب… یه پسر با قلب سنگی و غرور بیش از حد… همراه با جذبه ی منحصر به فرد… تقابل دو آدم متفاوت… شروع عشق… شروع دلدادگی… آدمایی که بلدن حرف دلشون و بزنن… بلدن عاشقی کنن… بلدن غرورشون و مقابل احساسشون به زانو دربیارن… داستان عاشقانه ای از جنس شیدایی… با تفسیر کامل احساسات… رمانی که در بخش آنلاین رتبه ی اول و کسب کرد با شخصیت های داستان و زندگیشون همراه باشین و عاشقانه ای ناب و تجربه کنین….
خلاصه رمان زیر باران
مهندس آریان منش با ابهت همیشگیش که آدم و یاد لرد های انگلیسی مینداخت پشت میزش و روی صندلی فوق العاده شیک و ارباب گونش نشسته بود و به چشمم جذاب تر از دو ملاقات قبلی اومد… سلامی کردم که در جوابم فقط سری تکون داد جلوتر رفتم و نقشه ها رو روی میزش قرار دادم و بدون نگاه کردن بهش چند قدم عقب تر ایستادم. بالاخره به حرف اومد و حین بلند شدن از صندلیش با صدای بم و مردونش گفت: بنشینید. بازم بفرماییدی نگفت با حرص نگاهش کردم که بدون توجه به من نقشه هارو برداشت و روی میز نقشه کشی بازشون کرد و چراغ بالای میز و روی نقشه تنظیم کرد
نشستم رو کاناپه و بهش نگاه کردم ابهت و مردونگی از سرتاپاش میریخت. زیادی جدی بود و اون اخمی که ناشی از دقتش حین بررسی نقشه هابود کمی آدم و میترسوند ٬ به لباساش نگاهی انداختم همه برند بودن و داد میزدن از کفش ورنی براق و شیکش گرفته تا شلوار کتان مشکی و پیراهن تنگ مشکی رنگش که عجیب هیکل خوش فرم و فوق العادش و یا تنگیش به نمایش گذاشته بود نمیدونم چرا این بشر عادت داشت آستین هاشو تا آرنج تا بزنه و دو سه دکمه ی اولشو باز بزاره و سخاوتمندانه عضلات سینشو به نمایش قرار بده رنگ مشکی با مو و چشماش زیادی ترکیب جالبی بود به خصوص اون
کروات قرمز باریکی که شل دور یقش بسته بود به لباساش خیلی میومدو اگه میخواستم با خودم صادق باشم باید میگفتم این پسر زیادی جذاب و خوش تیپ بود و با دیدن این شرکت می شد فهمید موفق هم بوده سرمو زیر انداختم تایید نقشه ها توسط شهریار اعتماد به نفسمو زیاد کرده بود و نگرانی ای نداشتم همونجور که با انگشتام بازی میکردم منتظر بودم تا کارش تموم شه حدود ۱۰ دقیقه ای با دقت نقشه هارو نگاه کرد و جدی تر از هروقتی با قدم های محکم و استوار مثل شخصیتش برگشت و خیلی شیک سرجاش نشست و گفت: کارتون خوب بود هرچند این نقشه ها زیادی ساده بودن و کار خاصی نداشتن…